Sunday, December 18, 2005

در سپیده دم


صبح بود
عشق بود ، نغمه های شاد کودکی بود
عطر باران بود
رهایی در سرتاسر آسمان موج می زد
و خداوند بود
...
آنگاه که نغمه ای از عاشقانه هایش
در گوشهایم زمزمه نمود
آرامشی وصف ناپذیر مرا فرا گرفت
آنچنان که سکوتی دل انگیز
همهمه دنیا را به یک باره
در توبره ای پیچید و برفت
و مرا گفت
خداوند را با تمامی وجودت احساس نما
بدان که اوست قدرت مطلق
چه در آسمان و چه در زمین
کافی است به او اعتماد کنی
و در حضورش باشی
تا ببینی آنچه را که برایت
به ارمغان می آورد
و تو را متعجب می سازد
آنگاه که می بینی
آنچه را که همواره در آرزویش بودی
برایت هدیه می آورد

2 comments:

Anonymous said...

درود بر شما ِ مطلب زیباتون رو خوندم براتون آرزوی موفقیت می کنم و در وبلاگتون هم از عکسهای بسیار زیبایی استفاده می کنین
با بهترین آرزوها
شاد باشین

Anonymous said...

salam va yademon nare khoda hameja hast