Friday, February 25, 2005

هر آنچه هستي باز آ


این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی بازآ
"ابوسعيد ابوالخير"

اگر بر دل اهريمن ، دل بستي ، باز آ كه هنوز
در خانه پر مهر خداوند ، جايي هست
كه در آن آرامشي گرم تو را فرا خواهد گرفت
: و نغمه اي روحاني از درونت صدا ميزند
باز آ ، باز آ ، صدبار اگر توبه شكستي باز آ
...

Monday, February 07, 2005

در ميان ابرها

در روزگاران قديم ، شهري بود زيبا و قشنگ
آدمهاي آن شهر ، زندگي خوبي داشتند و با همديگر زندگي مي كردند
غذا ميخوردند ، به ميهماني هم ميرفتند و سپس با هم ميخنديدند و سپس
باز هم ميخنديدند
ولي يك روز ، يك آدم بهتر به اون شهر اومد ، به دنبالشم يك عالمه آدم بهتر به
اونجا اومدند ، كم كم اخلاق مردم عوض شد
اونهايي كه قبلا خوب بودند ، احساس كردند ديگه نمي شه با قوانين قبلي زندگي كرد
پس سعي كردند به تغيير در قوانين خودشون و تقليد از اون آدمهاي بهتر
تا اينكه همشون بجز يك نفرشون تونستند قوانين جديد رو ياد بگيرند
اون موقع دوباره همه روزگار خوبي داشتند ، غذا مي خوردند ، به ميهماني هم
ميرفتند ، مي خنديدند و سپس مي تونستند تنهايي هم بخندند
يك چيز جالب ديگه هم ياد گرفته بودند ، اون چيز جالب ، دروغ گفتن بود
و چقدر جالب بود زماني كه حرفهاي غير واقعيشان ، واقعي جلوه مي كرد
كم كم پس از گذشت چندين سال ، اونقدر دروغ و راست با هم قاطي شده بود كه
هر كسي هر حرفي رو ميزد ، بقيه مجبور بودند اون حرف رو با تمامي چيزهايي كه
ياد گرفته بودن مقايسه كنند تا اينكه بفهمند درسته يا دروغه
و اين باعث شد مردم اون شهر زرنگ بشند
اون روزها بازهم مردم غذا ميخوردند ، به ميهماني هم ميرفتند و مي خنديدند
ولي
يك نفر نمي خنديد
يعني نمي فهميد چرا اين مردم با اين چيزها مي خندند
مگه دروغ خوبه ؟ ، مگه بد بودن خوبه و هزاران سوال كه نمي شد با قانون قبلي
اونهارو توجيه كرد و براشون دليل آورد
كم كم شروع كرد به صحبت با مردم ، ولي انگار كسي نمي فهميد اون چي مي گه
بعضي ها بهش مي خنديدند
بعضي ها مسخرش مي كردند
كم كم مردم از دست اون و حرفهاش عصباني شدند و شروع كردند به حرف دراوردن
در مورد او ، و اين حرفها چرخيد و چرخيد تا به گوش حاكم جديد كه اون هم
از همون انسانهاي بهتر بود رسيد
حاكم دستور داد اون مرد رو بگيرند و به زندان بياندازند
مردم از اينكه يك آدم بد از ميانشان به مجازات بد بودنش رسيده خيلي خوشهال
شدند و سپس دوباره خوب و خرم زندگي كردند و
تا آخر عمرشون هم به زندگي قشنگشون ادامه دادند
-------
اكنون پس از سالها ، هنوز هم صداي نفسهاي اون آدم خوب در
بين نسيم به گوشمان مي رسد
ولي عده خيلي كمي از ما هستند كه مي تونند اون رو درك كنند
يادمون باشه ، خوب بودن و درست بودن خيلي زيباتر از بهتر بودنه
اميدوارم كه اين رو درك كنيم
...