Saturday, February 03, 2007

نسیم زندگی

صبح بود
نظر افکندم
شاخه درختی را دیدم
برگی خشک بر آن آویزان بود
و در نسیم
به حرکت در می آمد
خشک ، سرد و بی روح
...
چشمان را بستم
دوباره گشودم
...
در امتداد شاخه
جوانه ای را دیدم
سبز و پر امید

4 comments:

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...

سلام
زیبا و لطیف بود مثل همیشه
اگر چه تو بی وفا شدی ! خبری هم که نمی دی
خبری هم نمی گیری
هر جا هستی، پاینده باشی

Anonymous said...

بعد مدت ها سلام
منو که یادته؟؟؟؟
هنوز اینجا قشنگ و آرامش بخش هنوز برام مقدسه
شاد و سرزنده باشید
)

Anonymous said...

چرا دیگه نمی نویسی ؟
دلم یه مشت حرف می خواد...
یه مشت موعظه...
هر چی!
حرفای این رنگی!
راستی تو چرا دیگه منو نصیحت نمی کنی ؟؟؟