Tuesday, October 18, 2005

عاشقانه برای تو



آنگاه که با تو سخن گفتم ، به آرامی
تو
آرام بودی
پر از تکامل
و من در اندیشه برداشتن نقص خویش
...
آنگاه که با تو سخن گفتم ، به شادی
تو
شاد بودی
پر از کلمات
و من در اندیشه روح
...
آنگاه که با من سخن گفتی ، در شگفت بودم
و تو
پر بودی از یقین
...
آنگاه که اندیشه ات را
با لذت
بر پهنه دنیا گذاشتی
من در اندیشه خداوند بودم
به تفکری راسخ
...
و آنگاه که سخن نگفتی
برایت هزاران سخن داشتم از روح
و تو هرگز نشنیدی
که نور چیره خواهد گشت
زیرا که نور را در خداوند می نگریستم
و تو چشمانت را گرفتی

2 comments:

Anonymous said...

شادمهر عزیز سلام
چرا وبلاگت تغییر کرده ؟
خوشحالم از اینکه اولین کامنت را من دارم می ذارم
راستی چرا دیگه نمینویسی نوشته توسط شادمهر و می نویسی: نوشته توسط دوست؟؟؟؟؟؟ اصلا" می تونم بپرسم که این وب چندتا نویسنده داره؟ در هر صورت من این وبلاگ و
مطالبش رو خیلی دوست دارم و فکر میکنم واسه من یه جور هدیه اس شاید اگه نحوه آشنا شدنم با این وب را به شما بگم حرف منو تایید کنید بازم منتظر کامنت های من باشید امیدوارم خواننده خوبی واسه این وبلاگ باشم
عاشقانه، حرف های شما را بادل و جان زمزمه می کنم
یاری یزدان پاک، پشت و پناه راه مقدستان
(یا علی)

شادمهر ودودی said...

دوست عزیز سلام
متشکرم از لطف شما و مساله مهمی که به خاطر من آوردید.
حق با شماست
مدت زیادی است که نمی نویسم ، البته در محیط وبلاگ
هر کدام از ما برای لحظاتی در مسیر خود دچار تردید می شویم
من هم شدم . و خداوند را شکر می کنم که این تردید باعث شد که نگاهی به پشت سر بیاندازم و قسمتهایی از مسیر را که به اشتباه پیموده بودم ، مورد بازبینی قرار دهم.
متاسفم که داشتم دچار غرور می شدم ، لیکن خداوند به همان رسم عاشقانه اش دستان مرا از دستانش جدا نکرد و مجدد مرا به حضورش پذیرفت و آن لبخند و درخشش درون را مجددا در من زنده ساخت.
باز هم تشکر می کنم از شما و متن زیبایتان که موجب گردید احساس کنم این وبلاگ هنوز هم زنده است.
در مورد تغییرات وبلاگ ، آنها را به همان حالت قبل برگرداندم.
امیدوارم همواره شامان و پر نور باشید.

شادمهر ودودی